یه وقتی مثل امشب که التهاب اخبار خاورمیانه رو داری و دختر هم نمیخوابه، همین رو کم داری که بشینی یادداشتهات رو از سال ۸۸ به این ور بخونی و به خود قدیمت بخندی که یه روزی نگران رفتن و نرفتن‌هایی بودی که الان بابتشون خداروشکر می‌کنی ...

امشب که اولین "دیدم" رو از دختر شنیدی... ببین که روزگار چه‌طور می‌گذره و حین گذر، می‌چرخه ...